توبه مجنون

به مجنون گفت روزی ساربانی
چرا بیهوده در صحرا دوانی
اگربا لیلی ات بودی سروکار
من اورا دیدمش بادیگری یار .......
عاشقانه چت لیلی و مجنون چت
لیلی شبی از وادی مجنون گذر کرد
با گوشه چشمی به حال او نظر کرد
مجنون در آن امواج غم حال خوشی داشت
در گیرو دار عشق احوال خوشی داشت
................